: LOVE

 

تا حالا میدونستی که LOVE مخفف چه کلماتی و از چه کلماتی ایجاد

میشه؟؟؟؟؟؟

۱ : LAKE OF SORROW (دریاچه غم )

۲ :OCEAN OF TEARS (اقیانوس اشک )

۳ :VALLEY OF DEATH (دیار مرگ)

۴ :END OF LIFE (پایان زندگی )

به یکدیگر مهر بورزید

ولی از مهر بند نسازید

همانگونه که تارهای ساز تنها هستند

با ان که از یک نغمه به ارتعاش در می ایند

دل خود را به یکدیگر بدهید

اما نه برای نگهداری زیرا که تنها دست زندگی می تواند دلهایتان را نگه دارد

کلبه عاشقی

بارها گفته ام که، اینجا کلبه عاشقی من است

گاه گاهی که از سر عاشقی برایت شعری می نویسم

در تنهایی لحظات، بر طاقچه می گذارم کنار آینه، یا وقتی می

سرایم خودم را، زمزمه هایم را در صندوقچه ای می نهم برای روز

مبادا

‏ این یادداشت ها همه بهانه است.

هیچ کس از حال دلم و عمق احساسم خبر ندارد

اگر گذرت به کوچه دوستی ما افتاد، سری به کلبه عاشقی بزن که سخت

چشم انتظارم.

تسلیت

تسلیت میگم این حادثه واقعا درناک رو که حرمت حرم رو شکستن خدمت همه شما دوستان عزیز که به این وبلاگ سر زدین

              

اینم مال یه وبلاگه که خیلی خودم رو جذب کرد میزارم که بقیه هم بخونن

" داداشی "صدا می کرد منو وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون

به موهای صاف و بلند اون خیره شده بودم و آرزو میکردم که عشقش متعلق به من با شه اما اون توجهی به این مساله نمی کرد.

آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست من جزومو بهش دادم بهم گفت : " متشکرم " و گونه منو بوسید

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه من نمیخوام فقط " داداشی " باشم من عاشقشم اما ..من خیلی خجالتی هستم ... علتش رو هم نمی دونم

تلفن زنگ زد خودش بود ، داشت گریه می کرد . دوست پسرش قلبش رو شکسته بود . از من خواست که برم پیشش نمی خواست تنها باشه ، منهم اینکارو کردم . وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم تمام فکرم پیش چشمای زیبا و معصومش بود ، آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . بعد از دو ساعت دیدن فیلم خواست که بره بخوابه به من نگاه کرد و گفت : " متشکرم " . گونه منو بوسید .

روز قبل از جشن دانشگاه اومد گفت قرارم به هم خورده اون نمی خواد با من بیاد . من با کسی قرار نداشتم ترم گذشته ما به هم قول دادیم اگه زمانی برای مراسمی هیچ کدوممون پارنتر نداشتیم با هم دیگه باشیم درست مثل یک " خواهر و برادر " ما با هم به جشن رفتیم جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمای همچون کریستالش بود . آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون این طور فکر نمی کرد و من اینو می دونستم ، به من گفت : " متشکرم " شب خیلی خوبی داشتیم و منو بوسید

یه روز گذشت ، بعد یک هفته ، یک ماه ، یک سال ..... قبل از اینکه بتونم حرف دلمو بزنم روز فارق التحصیلی فرا رسید من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکشو بگیره ، می خواستم که عشقش متعلق به من باشه اما اون توجهی به این مساله نمی کرد و من اینو می دونستم قبل از اینکه کسی خونه بره با همون لباس و کلاه فارق التحصیلی با گریه منو در آغوش گرفت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم و گونه منو بوسید .

حالا دیگه نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، توی کلیسا ، اون دختره حالا داره ازدواج می کنه ، من دیدم که " بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد . با مرد دیگه ای ازدواج کرد . من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو می دونستم اما قبل از اینکه از کلیسا بره رو به من کرد و گفت : تو اومدی ؟ متشکرم

سالهای خیلی زیادی گذشت . الان به تابوتی نگاه می کنم که دختری که من رو داداشی خودش می دونست توی اون خوابیده ، فقط دوستاندوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته و این چیزی هست که اون نوشته تمام توجهم به اون بود . آرزو می کردم که عشقش مال من باشه ، اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو می دونستم . من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه نمیخوام فقط برای من یه داداشی ( بابایی ) باشه . من عاشقش هستم. اما ... من خجالتی ام .....نمی تونم .... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره

ای کاش زودتر این کارو کرده بودم ...... با خودم فکر می کردم و گریه .

پس بیاین اگه همدیگرو دوست دارید ، به هم بگید ، خجالت نکشید ، عشق رو از هم دریغ نکنید ، خودتونو پشت القاب و اسامی نکنید منتظر طرف مقابل نباشید ، شاید اون از شما خجالتی تر باشه و عاشق تر

امیدوارم که همگی در عشق های پاکتون موفق بشین و به هم بگید عشقو مخفی نکنین چون جرم نیست شاد باشید و پایدار و همیشه عاشق

.

فاصله بین انگشتان

می دونی که فاصله بین انگشتانت برای چیه ؟

برای اینکه یکی دیگه بیاد پرش کنه

پس دستاتو به دست هر کسی نده بزار

اون جای خالی رو یه دستی که تا ابد باهاته پر کنه و مطمئن باش همون انگشتها برای جای خالی دست تو خلق شدند

بی تو نمی توانم زندگی کنم

بی تو نمی توانم زندگی کنم

یک نفر...
یک جایی...
تمام رؤیایش لبخند توست وزمانی که به تو فکر میکنه احساس میکنه که زندگی واقعا با ارزشه
.
پس هر گاه احساس تنهایی کردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش
یک نفر ...
یک جای ...

در حال فکر کردن به توست

کلید قلبم تویی

و اینک ای کلید قلب بسته و خسته من، اینم برای تو مدت ها بود برای دیدنت به آسمان چشم دو خته بودم چون می اندیشیدم

تو چون یک ستاره در آسمان دلم می درخشیدی

مدت ها بود برای دیدنت به دریا چشم دو خته بودم چون می اندیشیدم

تو مانند یک دریا پاک وزلال هستی

اما امروز..... برای دیدنت به آتش خیره شده ام چون میدانم

بعد از رفتنت وجودم را به آتش کشیدی

از امروز

اگر کسی از من شاه کلید شاه راههای قلبم را خواست به او نشانی

تو را خواهم داد وبه سوی تو می فرستمش ای کلید قلب بسته من

کلید قلب بسته من

به قلبت بیاموز همیشه عاشق باشد و عاشق هر کسی نباشد

به چشمانت بیاموز هر کسی ارزش دیدن ندارد

به چشمانت بیاموز که به چشم به راه بودن عادت نکند

به چشمانت بیاموز که به در خیره نماند

به چشمانت بیاموز که برای هر کسی بیخواب نشود

به زبانت بیاموز که هر اسمی ارزش جاری شدن ندارد

به زبانت بیاموز به هر کسی نگوید دوستت دارم

به لبانت بیاموز هر لبی ارزش بوسیدن ندارد
به پاهایت بیاموز هر راهی ارزش رفتن ندارد

به آن دو بیاموز که به رفتن عادت نکند

به هر حال باید بدونی که تمام دنیا ارزش یک لحظه با تو بودن رو برای من نداره و خودت بهتر میدونی که در قلب من چی میگذره

بارها خواستم رازی که مدتهاست در قلبم نگه داشته ام برایت فاش کنم

می خواستم بگویم دوستت دارم... اما نتوانستم

 هرگاه از کنارم می گذشتی آرزو می کردم این راز را در نگاهم بخونی

 افسوس که تو بی اعتنا از کنارم می گذشتی

تا آنکه دیروز قلم به دست گرفتم تا بنویسم از تو و این همه بی مهریت متنفرم

وقتی قلم را از روی کاغذ بر می داشتم با تعجب دیدم که نوشته ام : (دوستـــــت دارم)

آخر قلب یک عاشق هرگز نمی تواند دوروغ بگوید  (دوستـــــت دارم)

(دوستـــــت دارم)(دوستـــــت دارم)(دوستـــــت دارم)(دوستـــــت دارم)